دختره و پسره تو ماشین بودن دختره میخواس چیزی بگه روش نمیشد
تو دست پسره یه برگه کوچیک بود نزدیک مقصد دختره گفت که دیگه نمیخوادش
پسره با بغض برگه رو داد و پیاده شدنی یه ماشین بهش زد و مرد
دختره گریان کاغذ رو باز کرد نوشته بود (اگه روزی جداشی میمیرم)
نظرات شما عزیزان:
мя ѕнєяνιη |